صدام حسین عبدالمجید تکریتی (زاده ۲۸ آوریل ۱۹۳۷ اعدام ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶) در فاصله سال های ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ رئیس جمهور کشور عراق بود.
وی که یکی از اعضای برجستهٔ حزب بعث عراق محسوب می شد، نقشی کلیدی در کودتای سال ۱۹۶۸ داشت که منجر به حکومت درازمدت حزب بعث شد. مبانی نظری این حزب بر پان عربیسم، نوسازی اقتصادی و سوسیالیسم استوار بود. صدام به عنوان نائب رئیس تحت فرمان دایی خود، ارتشبد احمد حسن البکر، توانست به سختی کشمکش های بین دولت و نیروهای مسلح را در زمانی که گروه های بسیاری توانایی براندازی دولت را داشتند کنترل کند. او این کار را با تشکیل نیروهای امنیتی سرکوبگر و تحمیل نیروی خود به دولت انجام داد و با ایجاد رعب وحشت در ملت حکومت را تماماً به دست گرفت.
صدام به عنوان یک رئیس جمهور دیکتاتور کیش شخصیت فراگیری برای خود در بین مردم به وجود آورد. او دولتی به شدت مستبد تشکیل داد و توانست در طول
جنگ ایران و عراق (۱۹۸۸ ۱۹۸۰) و جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱ میلادی) که هر دو عامل کاهش استانداردهای زندگی و وضع حقوق بشر در عراق شدند، قدرت را حفظ کند. دولت صدام تمام جنبش هایی را که به باور خود تهدیدکننده تلقی می کرد، به ویژه آنهایی را که برآمده از گروه های دینی یا قومی بودند و خیال استقلال یا خودمختاری داشتند سرکوب کرد. هفته نامهٔ اکونومیست او را یکی از بزرگ ترین دیکتاتورهای انتهای سده ۲۰ و روزنامهٔ نیویورک تایمز او را یکی از بی رحم ترین حاکمان خودکامه در تاریخ معاصر توصیف کرده است.
صدام در حالی که با حمایت اعراب و غرب رهبری بزرگ تلقی می شد، پس از جنگ خلیج فارس از سوی جامعهٔ بین الملل و آمریکا طرد شد.
صدام پس از حملهٔ آمریکا و متحدانش به عراق در سال ۲۰۰۳ مقام خود را از دست داد. او در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۳ (میلادی) توسط نیروهای آمریکایی در حالی که خود را در یک حفره کوچک در نقطه ای دورافتاده مخفی کرده بود دستگیر شد. صدام در دادگاه ویژهٔ جرائم سران عراق که توسط دولت موقت عراق تشکیل شد محاکمه و در تاریخ ۵ نوامبر ۲۰۰۶، به اعدام با چوبه دار محکوم شد و سرانجام در تاریخ ۳۰ دسامبر ۲۰۰۶ مصادف با عید قربان در بغداد به دار آویخته شد.
دوران جوانی
صدام حسین در سال ۱۹۳۷ در روستای العوجه تکریت در کشور عراق و در خانواده ای چوپان به دنیا آمد. مادرش او را صدام نام نهاد که در عربی به معنای فردی است که بسیار آسیب می رساند. با اینکه چه کسی پدرش است اختلاف نظر است اما به گفته مادرش او هیچ گاه پدر خود عبدالمجید که پنج ماه پیش از تولدش ناپدید شده یا فوت کرده بود را ندید. کمی بعد برادر دوازده ساله اش بر اثر بیماری سرطان مُرد و مادر صدام را در آخرین ماه های حاملگی در اندوه فرو برد. او تلاش کرد جنین خود را سقط کرده و خود را بُکشد. پس از تولد صدام از نگهداریش سر باز زد. صدام تا سه سالگی در خانوادهٔ دایی خود، خیرالله طلفاح زندگی کرد. مادرش، صبحه طلفاح المسلط بار دیگر ازدواج کرد و صدام دارای سه برادر ناتنی شد. پس از بازگشت صدام نزد مادر، ناپدریش رفتار خشنی با او داشت و او را اذیت می کرد . در ده سالگی از تکریت فرار کرده و به بغداد رفت تا با عمویش که یک سُنی متعصب بود زندگی کند. بستگان تکریتی وی که اکثراً چوپان بودند، بعدها تأثیرگذارترین و پرنفوذترین مشاوران و حامیان او شدند. بنابر اظهارات خود صدام، او چیزهای زیادی از عمویش یادگرفت، به ویژه اینکه هیچ گاه به دشمنانش پشت نکند حتی اگر تعداد و امکانات آن ها بسیار بیشتر از امکانات او باشد به عبارتی از آنها نمی ترسید. او با راهنمایی عمویش به یک دبیرستان ملی گرا رفت. در سال ۱۳۳۶ (۱۹۵۷ میلادی) و در ۲۰ سالگی به حزب انقلابی و پان عربی بعث که عمویش هم از طرفداران آن بود پیوست.
وی در نوجوانی عاشق پرنده ها بود. احساسات انقلابی از بارزترین شاخصه های آن دوره در عراق و تمام خاورمیانه بود(نمونه بارز این نوع احساسات ایرانی ها بودند). طبقهٔ مستبد عراق (شامل سلطنت طلبان محافظه کار، خانواده های مشهور و بازرگانان) در حال فروپاشی بود. به علاوه، ملی گرایی عربی و مردمی جمال عبدالناصر در مصر، تأثیر ژرفی بر این بعثی جوان (حتی تا پایان عمر) گذاشت. ظهور ناصر پیش درآمد موج انقلاب هایی بود که در دهه های پنجاه و شصت میلادی در خاورمیانه رخ دادند و باعث سقوط نظام های سلطنتی کشورهای عراق، مصر و لیبی شدند. ناصر با انگلیس و فرانسه درافتاد، کانال سوئز را ملی اعلام کرد و تلاش کرد مصر را مدرنیزه و دنیای عرب را از نظر سیاسی با هم متحد سازد.
زندگی شخصی صدام
صدام سه بار ازدواج کرد. اولین بار وی در سال ۱۹۶۳ با ساجده طلفاح دختر دایی بزرگش که یک معلم بود ازدواج کرد. نتیجهٔ این ازدواج با دختر خیرالله طلفاح، دایی و قائم مقام صدام، دو پسر به نام های عدی حسین و قصی حسین و سه دختر به نام های رنا ، رغد و حلا بود. ساجده در اوایل سال ۱۹۹۷ به همراه رنا و رغد به گمان دست داشتن در ترور عدی در تاریخ ۱۲ دسامبر ۱۹۹۶ در
خانه تحت نظر قرار گرفتند. این طور گفته می شود که ژنرال عدنان خیرالله طلفاح برادر ساجده و دوست ایام کودکی صدام، به دلیل رشد محبوبیت بین مردم کشته شد.
صدام همچنین دو بار دیگر ازدواج کرد: او سمیره شهبندر را در سال ۱۹۸۶ و پس از طلاق اجباری از شوهرش به عقد خود درآورد. (گفته می شود که سمیرا همسر مورد علاقهٔ وی بوده است). همسر سوم وی ندال الحمدانی مدیرکل مرکز تحقیقات انرژی خورشیدی در شورای تحقیقات علمی عراق بود که مانند سمیرا مجبور به ترک شوهرش شده بود. ظاهراً هیچ مسئلهٔ سیاسی پشت دو ازدواج آخر وی وجود نداشته است. صدام از سمیرا دارای یک پسر به نام علی شد.
در اوت ۱۹۹۵ رنا و همسرش حسین کامل المجید به همراه رغد و همسرش صدام کامل المجید با فرزندانشان به اردن فرار کردند. اما هنگامی که صدام قول داد در صورت بازگشت هیچ آسیبی به آن ها نمی رساند به عراق بازگشتند. برادران المجید درست سه روز پس از بازگشت به عراق در فوریه ۱۹۹۶ کشته شدند.
حلا، دختر دیگر صدام با جمال مصطفی رئیس دفتر امور طوایف عراق ازدواج کرد. او در آن زمان هیچ فعالیت سیاسی نداشت. پسرعموی دیگر صدام به نام علی حسن المجید که به علی شیمیایی (علی الکیماوی) مشهور است به جرم فرمان استفاده از گاز سمی در سال ۱۹۸۸ در تاریخ ۲۵ ژانویه ۲۰۱۰ به دار مجازات آویخته شد. عدی و قصی در ژوئیه ۲۰۰۳ طی
عملیاتی توسط نیروهای آمریکایی کشته شدند.
رنا و رغد در اوت ۲۰۰۳ به همراه تمامی نه فرزندشان به اردن پناهنده شدند. آن ها در همین ماه با سی ان ان و شبکهٔ ماهواره ای العربیه مصاحبه کردند. هنگامی که مجری سی ان ان از رغد دربارهٔ پدرش پرسید او پاسخ داد: او پدر خیلی خوبی بود. دوست داشتنی بود و قلب بزرگی داشت. مجری از او خواست که اگر بخواهد می تواند پیغامی به پدرش بدهد. او نیز گفت: دوستت دارم و دلم برایت تنگ شده. خواهرش رنا نیز گفت: او خیلی احساساتی بود و نسبت به همهٔ ما مهربان بود.
در سال ۲۰۰۵ مجلهٔ Gentlemen's Quarterly با چهار تن از نگهبانان ملی آمریکا که از اهالی پنسیلوانیا بودند و مسئولیت نگهبانی از صدام را بر عهده داشتند مصاحبه ای انجام داد. آن ها گفتند که صدام گهگاه با انگلیسی شکسته می گفت: ریگان و من، خوب کلینتون، خوب. بوش پدر و پسر، بد. صدام دربارهٔ این که چطور ریگان هواپیما و بالگرد به او فروخته و کمک های نقدی برای جنگ با ایران به او داده است با آن ها سخن گفته بود. او هم چنین به آن ها گفته بود آرزو دارم اوضاع به همان وضع دوران رونالد ریگان برگردد.
ارتقاء در حزب بعث
یک سال پس از ورود صدام به حزب بعث، افسران ارتش به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم توانستند فیصل دوم را از سلطنت عراق براندازند. بعثی ها با دولت جدید مخالفت کرده و در سال ۱۳۳۸ نخست وزیر عبدالکریم قاسم را در
عملیاتی که صدام هم در آن شرکت داشت ترور کردند. یک تیر به پای صدام خورد ولی توانست به سوریه بگریزد. از سوریه هم به مصر رفت. او را هنگامی که در عراق حضور نداشت به مرگ محکوم کردند. صدام در مصر به دانشکدهٔ حقوق دانشگاه قاهره رفت.
افسران ارتش که برخی از آن ها جزو حزب بعث بودند طی کودتایی در سال ۱۹۶۳ میلادی قدرت را به دست گرفتند. با این حال تفرقهٔ زیادی که بین آن ها وجود داشت، اجازه نداد که این دولت بیش از هفت الی هشت ماه دوام بیاورد. صدام به عراق بازگشت ولی هنگامی که گروه ضدبعثی که عبدالرحمان عارف ریاست آن را بر عهده داشت قدرت را در اختیار گرفت، صدام را در سال ۱۹۶۴ به زندان انداختند. او در سال ۱۹۶۷ از زندان فرار کرد و تبدیل به یکی از بزرگ ترین رهبران حزب شد. بنابر گفته های بسیاری از زندگینامه نگاران، صدام هیچ گاه بحران های درون دولت اول بعثی را فراموش نکرد. در همین راستا بود که هم زمان دست به کارهای ظالمانه ای زد تا میزان وحدت درون حزبی به شدت افزایش یافته و قدرت در اختیارش باقی بماند و ثبات اجتماعی برقرار باشد.
در ۱۹۶۸ بود که کودتای دوم عراق باعث شد تا حزب بعث به سرکردگی ژنرال احمد حسن البکر که اهل تکریت و دایی صدام بود به قدرت برسد.
تحکیم قدرت
صدام در سال ۱۹۷۶ به درجهٔ ژنرالی نیروهای مسلح عراق رسید. او به سرعت در حال تبدیل شدن به مرد شماره یک دولت بود. صدام قبل از این که در سال ۱۹۷۹ به طور رسمی قدرت را به دست بگیرد، عملاً رهبر عراق شده بود. او کم کم شروع به تحکیم قدرت خود بر دولت عراق و حزب بعث کرد. ارتباطات اعضای حزب با دقت کنترل می گردید و حلقهٔ حمایت از صدام در حزب بعث قوی تر می شد.
پس از آن که احمد حسن البکر، رئیس جمهور پیر و ضعیف عراق به تدریج توانایی رسیدگی به امور دفتری خویش را از دست داد، نقش صدام به عنوان چهرهٔ دولت عراق در داخل و خارج از کشور پررنگ تر گردید. او به زودی معمار سیاست خارجی عراق شد و در تمامی جلسه ها و دیدارهای دیپلماتیک به عنوان نمایندهٔ ملت عراق حاضر می شد. صدام در اواخر دههٔ هفتاد میلادی عملاً رهبر بلامنازع عراق شده بود.
تحکیم اقتدار و نوسازی اقتصاد عراق توسط صدام
صدام در حالی قدرت را به دست گرفت که ملت عراق در میان بحران های عمیقی گرفتار شده بودند. عراق بسیار پیش تر از صدام، بین گروه های اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی-اجتماعی تقسیم شده بود. سنی دربرابر شیعه، عرب علیه کرد، رئیس قبیله در مقابل بازرگان شهری و کوچ نشین ضد روستایی. ثبات قدرت در کشوری که توسط چند دستگی ها و درگیری های سیاسی به هم ریخته بود، نیازمند پیشبرد استانداردهای زندگی بود.
صدام با جدیت، نوسازی اقتصاد عراق را به همراه تشکیل یک دستگاه امنیتی قدرتمند برای جلوگیری از بروز کودتا در ساختار قدرت و جلوگیری از شورش های مردمی پیگیری می کرد. او که همیشه به دنبال گسترش محبوبیت خود بین عناصر جامعهٔ عراق و بسیج قشر توده به پشتیبانی از خویش بود، به دقت روی برنامه های توسعه و رفاه اجتماعی نظارت می کرد.
در مرکز این استراتژی، نفت عراق واقع شده بود. صدام حسین در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۵۱ (۱ ژوئن ۱۹۷۲) فرایند سلب مالکیت شرکت های نفتی غربی را که امتیاز انحصاری نفت عراق را در اختیار داشتند آغاز کرد. یک سال بعد بهای نفت در بازارهای جهانی بر اثر شوک نفتی سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳) به شدت افزایش یافت و صدام توانست از رهگذر سود بالای نفت، مقاصد جاه طلبانهٔ خویش را با شدت بیشتری دنبال کند.
در خلال چند سال پس از آن، دولت عراق شروع به ارائهٔ خدماتی به مردم کرد که تا پیش از آن در دیگر کشورهای خاورمیانه سابقه نداشتند. صدام طرح نهضت ملی سوادآموزی و آموزش اجباری رایگان را راه اندازی کرده و نظارت می کرد. تحت حمایت او بود که دولت آموزش رایگان همگانی تا آخرین درجهٔ آموزشی را تشکیل داد؛ ظرف چند سال بعد هزاران نفر توانستند خواندن و نوشتن را یاد بگیرند. دولت همچنین شروع به حمایت مالی از خانواده های سربازان کرده، درمان عمومی را رایگان ساخته و به کشاورزان وام بلاعوض می داد. با این کار عراق توانست یکی از بهترین سیستم های بهداشت عمومی در خاورمیانه را به وجود آورد. همین امر باعث شد تا سازمان علمی فرهنگی آموزشی ملل متحد (یونسکو)، جایزه ای به صدام اعطا کند.
صدام به منظور ایجاد تنوع در اقتصاد تک محصولی و متکی به نفت، طرح ملی تقویت زیربنای اقتصادی عراق را آغاز کرده و از آن پشتیبانی می کرد. این طرح باعث پیشرفت زیادی در ساخت جاده ها، ارتقای صنعت معدن و توسعهٔ صنایع غیرنفتی شد. همچنین این طرح باعث انقلاب قابل توجهی در صنایع تولید انرژی گردید. تقریباً تمامی شهرهای عراق از جمله روستاها و نواحی دورافتاده دارای برق شدند.
پیش از دههٔ هفتاد میلادی، بیشینهٔ جمعیت عراق در روستاها زندگی می کردند و کشاورزان تقریباً دو سوم کل جمعیت به حساب می آمدند. این رقم در دههٔ هفتاد میلادی به شدت کاهش یافت. دلیل آن، اسکان مردم در شهرها و صنعتی سازی ای بود که صدام از طریق تزریق پول نفت، آن را به جلو می راند.
با این حال صدام در مناطق روستایی به شدت بر ایجاد حس وفاداری به حزب بعث می کوشید. او پس از ملی سازی صنعت نفت، شروع به نوسازی و پیشرفت مناطق روستایی، مکانیزهسازی کشاورزی در مقیاسی وسیع و توزیع زمین بین کشاورزان کرد. او تصرفات زمینداران بزرگ را گرفت و به کشاورزان روستایی بخشید. بعثی ها چندین شرکت تعاونی تأسیس کردند که سودهای بدست آمده را بنابر میزان کار روستاییان بین آن ها تقسیم می کردند و بقیه را صرف تربیت بی تجربه ها می ساختند. تعهد دولت عراق بر اصلاحات ارضی، خود را در دو برابر شدن هزینه های توسعهٔ کشاورزی در سال ۱۳۵۴ ۱۳۵۳ (۱۹۷۵ ۱۹۷۴) نشان داد. اصلاحات ارضی همچنین باعث پیشرفت استانداردهای زندگی لشکر بزرگ دهقانان و رشد تولید شد. البته این میزان هنوز به اندازهٔ دلخواه صدام نرسیده بود.
صدام توانست با تکیه بر نقش اجرایی (گاهی اوقات تا حد مدیریت جزئی)، خود را پیش برندهٔ برنامه های توسعهٔ اقتصادی و رفاهی حزب بعث نشان دهد و بدین گونه محبوبیت خود را در قشرهای مختلف عراق بالا ببرد. او با دنبال کردن تاکتیک های هویج و چماق و گسترش خدمات دولتی توانست بنیان حمایتی مستحکمی بین طبقهٔ کارگر و کشاورز و داخل حزب و ادارات دولتی برای خود ایجاد کند.
مهارت تشکیلاتی بی رحمانهٔ صدام در پیشرفت سریع عراق در دههٔ هفتاد میلادی به بار نشست؛ پیشرفت عراق با چنان سرعتی جلو می رفت که دو میلیون نفر از دیگر کشورهای عربی و یوگسلاوی در عراق کار می کردند تا نیاز به کارگران در عراق تأمین شود.
صدام در لباس وظیفه
جانشینی و تصفیه
رئیس جمهور احمد حسن البکر در سال ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) معاهداتی با سوریه (که تحت حاکمیت بعثی های آن کشور بود) امضا کرد که طبق آن ها هر دو کشور با هم متحد می شدند. بنابر معاهده ها، حافظ اسد رئیس جمهور وقت سوریه قائم مقام اتحادیه می شد. با این وضع مقام صدام در خطر می افتاد؛ ولی قبل از اینکه چنین اتفاقی بیفتد، به وسیله یک کودتای نرم و بدون خشونت در رده های بالای دولت، رئیس جمهور البکر در تاریخ ۲۵ تیر ۱۳۵۸ (۱۶ ژوئیه ۱۹۷۹) مجبور به استعفا شد و به این ترتیب صدام به طور رسمی رئیس جمهور عراق گردید.
صدام چندی بعد در تاریخ ۳۱ تیر ۱۳۵۸ (۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹) دستور به برگزاری گردهمایی مجمع رهبران حزب بعث داد. او در این مراسم که بنابر سفارش وی فیلمبرداری هم می شد، نام چند تن از اعضا را که به زعم وی جاسوس و خیانتکار به شمار می آمدند خواند و به آن ها دستور داد بیرون بروند. این اعضا که برچسب خائن به آن ها زده شد، از جلسه بیرون برده شدند تا در مقابل جوخهی آتش، تیرباران شوند. پس از اینکه فهرست به پایان رسید، صدام به همهٔ کسانی که هنوز در جلسه حضور داشتند به خاطر وفاداری های گذشته و آینده شان تبریک گفت.[
صدام به عنوان یک رهبر سکولار
صدام خود را یک رهبر انقلابی سکولار و نوگرای اجتماعی همانند ناصر می دانست. دولت وی به زنان آزادی های مضاعف داده و به آن ها امکان کار در شغل های صنعتی و تحصیل در مدارج عالی تحصیلی داد. همچنین صدام نوعی سیستم قضایی غربی در کشور به اجرا گذاشت. با این کار عراق تبدیل به تنها کشور عرب خلیج فارس شد که طبق قوانین سنتی اسلام (شریعت) اداره نمی شد. او فعالیت دادگاه های مبتنی بر شریعت را به جز برای رسیدگی به دعاوی آسیب های شخصی ممنوع اعلام کرد.
کشمکش های داخلی ادامهٔ کار پروژه های نوسازی صدام را با مشکل مواجه ساخت. جامعهٔ عراق بین گروه های زبانی، دینی و قومی تقسیم شده است؛ دولت بعثی عراق تنها از سوی ۲۰ درصد مردم که از طبقهٔ کارگر، کشاورز و خرده تاجران سنی مذهب بودند حمایت می شد. این روال مانند زمانی بود که حاکمان انگلیسی در این سرزمین حکومت می کردند.
شیعیان که اکثریت جمعیت عراق را تشکیل می دادند به دلیل سیاست های ضد دین دولت، عَلم مخالفت با آن را برداشته بودند و حزب بعث از تأثیر گرفتن آن ها از انقلاب ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) ایران واهمه داشت. کردهای شمال عراق (که سنی هستند ولی عرب نیستند) نیز مخالف سیاست های عرب سازی حزب بعث بودند. در این شرایط بود که صدام برای حفظ رژیم خود، هستهٔ مرکزی دولت را از خویشاوندان و اهالی قبیلهٔ تکریت انتخاب می کرد.
رژیم صدام برای مقابله با خطر فزایندهٔ شیعیان، کردها، کمونیست ها و دیگر مخالفان بالقوه، دو راه پیش رو داشت. اول اینکه آن ها را هم وارد رژیم ساخته و منافع را با آن ها تقسیم کند یا اینکه با تدابیر شدید پیشگیرانه مانع از اقدامات آن ها شود. ابزار اصلی این هدف، سازمان های پلیسی و نظامی بودند. در سال ۱۳۵۳ (۱۹۷۴)، طه یاسین رمضان ریاست ارتش خلق را بر عهده داشت که وظیفه اش حفظ امنیت داخلی بود. این گروه به عنوان شاخهٔ نظامی حزب بعث به عنوان وزنه ای علیه کودتاهایی بود که توسط نیروهای عادی مسلح انجام می شدند. در کنار ارتش خلق، سازمان اطلاعات کل عراق (استخبارات) قرار داشت که مشهورترین بازوی سیستم امنیتی دولت بود و از استفاده از هرگونه ترور و شکنجه ابایی نداشت. این سازمان توسط برزان ابراهیم التکریتی که برادر کوچک تر و ناتنی صدام بود اداره می شد. ناظران خارجی از سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) به بعد بر این باور بودند که این سازمان در
عملیات ها'>
عملیات های مختلف، مخالفان صدام حسین در داخل و خارج از کشور را نابود می کند.
صدام، میهن پرستی عراقی را با این ادعا که عراق نقش تعیین کننده ای در تاریخ جهان عرب داشته است تصدیق و تشویق می کرد. او به عنوان رئیس جمهور، غالباً به دورهٔ عباسیان که در آن بغداد مرکز سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جهان عرب بود اشاره می کرد. صدام همچنین به دوران پیش از اسلام در عراق اشاره می کرد و میانرودان (بین النهرین) را به عنوان گهوارهٔ تمدن بشری می ستود و شخصیت هایی چون بخت النصر و حمورابی را گرامی می داشت. او
منابع مالی زیادی را صرف اکتشافات باستان شناسی می کرد. وی در عمل به دنبال ترکیب پان عربیسم و ملی گرایی عراقی و ارائهٔ تصویری از یک دنیای عربی متحد، تحت رهبری عراق بود.
یکی از نشانه های تحکیم قدرت وی، پرستش شخصیت او بین جامعهٔ عراق بود. هزاران تصویر، پوستر، مجسمه و نقاشی دیواری در گوشه و کنار عراق نصب شده بودند. چهرهٔ وی را می شد روی ساختمان های اداری، مدارس، فرودگاه ها، مغازه ها و اسکناس عراق دید. پرستش شخصیتی وی نمایانگر تلاش های او در جهت پاسخگویی به عناصر گوناگون جامعهٔ عراق بود. صدام گاهی در لباس اعراب بدوی، گاهی در لباس های سنتی کشاورزان عراقی (که خود در هنگام کودکی به تن می کرد) و حتی گاهی در لباس کردها ظاهر می شد. همچنین او گاهی در لباس های غربی نمایان می شد و با این کار می خواست تصویری از یک رهبر شهری و نوگرا را در اذهان تداعی کند. برخی اوقات خود را به شکل یک مسلمان مؤمن درمی آورد و با عمامه و ردا به سوی قبله نماز می خواند و در مقابل، گاهی اوقات لباس های غربی به تن می کرد، عینک دودی به چشم می زد و تفنگی را روی شانهٔ خود نگه می داشت.
سوءقصد در دُجیل
در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۲) سوءقصدی علیه صدام حسین در شهرک دجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد انجام شد. نیروهای امنیتی نیز در پاسخ به این اقدام به شهر حمله کرده و بالغ بر ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشته و اعدام کردند که در میان آن ها چند کودک نیز وجود داشتند. حدود ۱٬۵۰۰ تن از اهالی شهر به زندان فرستاده شدند تا تحت شکنجه قرار گیرند. جریمهٔ تمامی اهالی هم این بود که ۱٬۰۰۰ کیلومتر مربع از زمین های زراعیشان نابود شود؛ تا ده سال بعد هم به کسی اجازهٔ کاشت دوباره داده نشد. واقعهٔ دُجیل یکی از جرائم اصلی صدام بود که وی به خاطر دستور آن جرائم غیرانسانی به اعدام به وسیله چوبه دار محکوم شد.
ارتباط با خارج
تلاش صدام در ارتباطات خود با خارج بر این استوار بود که عراق نقش تعیین کننده ای در خاورمیانه داشته باشد. عراق در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) یک پیمان کمک رسانی با شوروی امضا کرد که پس از آن محموله های زیادی اسلحه و هزاران مشاور به عراق فرستاده شدند. اما اعدام کمونیست های عراقی در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۸) و قرار گرفتن غرب به عنوان طرف تجاری عراق باعث کدورت روابط با شوروی شد. پس از آن نیز غرب گرایی عراق روز به روز بیشتر می شد تا اینکه جنگ خلیج فارس در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) واقع شد.
او در سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) پیمانی با ایران امضا کرد که به موجب آن عراق دست از ادعاهای مرزی خود برداشته و در مقابل ایران هم دست از حمایت کردهای مخالف عراق برمی داشت. پس از اینکه شاه ایران به موجب این معاهده حمایت خود از کردهای عراقی را سلب کرد، صدام از فرصت استفاده کرده و شکستی سنگین بر آن ها وارد ساخت. از آغاز تشکیل عراق به عنوان یک کشور مدرن در سال ۱۲۹۹ (۱۹۲۰) کردهای جدایی طلب جزو مخالفان دول عراقی بوده و خواستار استقلال شمال عراق بوده اند. صدام در سال ۱۳۴۹ (۱۹۷۰) توافقنامه ای با کردها امضا کرد که در آن به رهبران کرد خودمختاری داد، ولی این توافقنامه به زودی از سوی صدام شکسته شد. نتیجهٔ آن، نبردی بی رحمانه بین دولت و گروه های کرد بود. در این نبردها حتی روستاهای کردنشین ایران نیز بمباران شدند که این کار باعث تیرگی روابط ایران و عراق گردید.
او در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶) دیداری از فرانسه به عمل آورد و طی آن روابط مستحکمی با محافل سیاسی محافظه کار و بازرگانی فرانسه بر قرار کرد. صدام در مخالفت با پیمان صلح کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل (۱۳۵۸) (۱۹۷۹) پیشگام اعراب بود.
صدام در دههٔ هشتاد میلادی طرح غنی سازی اتمی عراق را با کمک فرانسه آغاز کرد. اولین راکتور اتمی عراق اوسیراک نام گرفت. اوسیراک نام خدای مرگ در مصر باستان بود. این رآکتور بعدها توسط حملهٔ هوایی ایران و سپس اسرائیل نابود شد زیرا اسرائیل بر این باور بود که عراق می خواهد از این رآکتور برای تولید سلاح های مبتنی بر مواد اتمی استفاده کند.
وی همچنین سلسله آزمایش های میکروبی را با همکاری فیزیولوژیست های غربی (آلمانی) آغاز کرد. این آزمایش ها روی بیست اسیر زن ایرانی که در جریان
عملیات مهران به اسارت درآمده بوند انجام شد.
رابطه با اسرائیل
در ۲۴ خرداد ۱۳۶۳ (۱۴ ژوئن ۱۹۸۴) سخنگوی دولت آمریکا بر اهمیت استراتژیک خط لوله عقبه تأکید کرد. همکاری عراق با اسرائیل در زمینه حفاظت از لوله های نفت نقش جدیدی به این کشور در منطقه داد. اسرائیل در عراق به صورت غیرعلنی سفارت
خانه داشت. کارکنان سازمان اطلاعات عراق به وسیله موساد آموزش داده می شدند.
صدام حسین و دربار پهلوی
محمدرضا پهلوی، شاه وقت ایران که حزب بعث و رئیس آن صدام حسین را بانی قتل خاندان سلطنتی فیصل که روابط نزدیک و صمیمانه ای با دربار و خاندان پهلوی داشتند، می دانست هرگز روابطی صمیمانه و گرم با صدام حسین برقرار نکرد.
دیدار محمدرضا پهلوی با صدام در جریان اجلاس سران کشورهای صادرکنندهٔ نفت اوپک بود که در کشور الجزایر رخ داد. پس از آن صدام در سال ۱۳۵۵ به دعوت امیرعباس هویدا، نخست وزیر وقت، به تهران سفر کرد و با شاه هم ملاقاتی داشت. در این سفر قرارداد نهایی شده و به امضا رسید از جمله قراردادی در مورد خطوط مرزی دو کشور مهم ترین سفر رسمی ایرانیان پس از روی کار آمدن صدام در عراق، دیدار فرح پهلوی از این کشور بود که در بحبوحه روزهای پیش از پیروزی انقلاب ایران ۱۳۵۷ انجام گرفت.
پیش از آن در هنگامی که صدام رئیس شورای انقلاب عراق بود، اخراج روح الله خمینی از عراق که در تبعید در این کشور به سر می برد به تصویب شورای انقلاب عراق رسیده بود. حضور روح الله خمینی در نجف، مقامات امنیتی حزب بعث عراق را از سیاسی شدن حوزه نجف نگران کرده بود.
تلاش های دربار ایران که رابطه چندان گرمی هم با دولت وقت عراق نداشت برای موافقت با حضور روح الله خمینی در نجف راه به جایی نبرد. با اخراج او از عراق و عزیمتش به کشور فرانسه، روند انقلاب ایران شتاب گرفت.
در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹) حکومت محمد رضا پهلوی در ایران با انقلاب ایران سرنگون شد و نظام جمهوری اسلامی بر سر کار آمد. مبانی انقلابی اسلام شیعی روی مردم کشورهای منطقه به ویژه کشورهایی که شیعیان بیشتری داشتند به ویژه عراق تأثیر به سزایی گذاشت. صدام از این می ترسید که عقائد اسلامی شیعی (که مخالف حکومت سکولار او بودند) در بین جمعیت زیاد شیعهٔ ساکن عراق رخنه کنند.
چند سال قبل،
امام خمینی که در سال ۱۳۴۳ (۱۹۶۴) از ایران تبعید شده بود، به شهر شیعه نشین نجف رفت و ساکن شد. امام در نجف ارتباطات مستحکمی با شیعیان عراقی برقرار ساخته و پیروانی دینی-سیاسی در سراسر جهان برای خود به وجود آورد. پس از توافقنامهٔ سال ۱۳۵۴ (۱۹۷۵) بین شاه و صدام برای ایجاد روابط حسنه بین دو کشور ایران و عراق
امام خمینی را از عراق اخراج شد.
پس از اینکه امام قدرت را در ایران به دست گرفت کشمکش های مرزی بین ایران و عراق به مدت ده ماه در مورد تسلط بر اروندرود که دو کشور را از هم جدا می سازد بالا گرفت. عراق در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) به فرودگاه مهرآباد تهران حمله کرد و سپس وارد استان خوزستان شد. صدام، خوزستان را استان تازه عراق نامید. در طول این جنگ، هم آمریکا و هم شوروی از صدام پشتیبانی کردند.
ملاقات صدام حسین و دونالد رامسفلد در سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) در بغداد. رامسفلد در آن زمان فرستادهٔ ویژهٔ رونالد ریگان به خاورمیانه بود. در روزهای آغاز جنگ، درگیری های سنگینی گرد بندرگاه های سوق الجیشی به وجود آمد. پس از این که صدام پیروزی هایی به دست آورد، حملات هوایی و زمینی ارتش ایران باعث شد خسارات زیادی به نیروهای عراق وارد شود. در سال ۱۳۶۱ (۱۹۸۰) عراق به دنبال راهی بود تا جنگ را به پایان برساند.
عراق ناگهان خود را در میان یکی از طولانی ترین و ویرانگرترین جنگ های فرسایشی قرن بیستم یافت. در طول جنگ ارتش عراق از سلاح های شیمیایی علیه نیروهای ایرانی و جدایی طلبان کُرد استفاده کرد. بسیاری از این سلاح های شیمیایی به همراه برنامه های هسته ای عراق به کمک برخی شرکت های تولیدکننده از کشور آلمان تهیه شده بودند.
نیروهای عراقی در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ مارس ۱۹۸۸) به منظور سرکوب شورش مردم کرد شمال عراق به وسیله گاز سمی و اعصاب به شهر کردنشین حلبچه حمله کردند. در این
عملیات تقریباً پنج هزار نفر که غالباً غیرنظامی بودند جان باختند. در آن زمان عراق، ایران را مسئول این قتل عام و چند
عملیات شیمیایی دیگر دانست ولی هیچ مدرکی در این باره پیدا نشد. در واقع اینکار را جهت دادن مجوز حمله شیمیایی به ایران انجام داد.
صدام برای دریافت کمک های نقدی و سیاسی به دیگر کشورهای عرب روی آورد. او با موفقیت توانست حمایت رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا را به دست آورد. امام با این ادعا که جامعهٔ جهانی باید عراق را مجبور به پرداخت خسارت جنگ کند، هیچ گونه پیشنهاد آتش بسی را نمی پذیرفت.
پس از صدور قطعنامهٔ ۵۹۸ شورای امنیت توسط سازمان ملل، آن قطعنامه بلافاصله از سوی عراق پذیرفته شد، ولی بعد از گذشت یک سال و هفت روز از تاریخ صدور آن (و به فاصله پانزده روز بعد از حمله ناجوانمردانه ناو امریکایی به هواپیمای مسافری پرواز IR۶۵۵ در ۲۷ تیر ۱۳۶۷) از سوی ایران نیز پذیرفته و توسط
امام خمینی به نوشیدن جام زهر تعبیر شد. در این جنگ تقریباً ۱٬۷ میلیون نفر از هر دو طرف جان خود را از دست دادند و اقتصاد هر دو کشور که پیش از این سالم و رو به رشد بود، آسیب جدی دید.
همچنین عراق در حدود ۷۵ میلیارد دلار بدهی جنگی به بار آورد. استقراض از آمریکا باعث شد که عراق تبدیل به کشوری بدهکار شود. این وضعیت برای مردی که به دنبال ملی گرایی عربی بود شرم آور به نظر می رسید. همچنین صدام در طول جنگ با ایران در دههٔ هشتاد میلادی مبالغ بسیار زیادی را از دیگر کشورهای عربی قرض گرفته بود. در آن زمان صدام با هزینه های گزاف ساخت دوبارهٔ زیربنای عراق روبه رو بود و با ناامیدی به دنبال پول برای ساخت زیربنای عراق پس از جنگ بود.
جنگ خلیج فارس
پایان جنگ با ایران مقارن شد با بروز کشمکش با همسایهٔ ثروتمندی به نام کویت. صدام بر این باور بود که جنگ او با ایران باعث شده است که کویت از حملهٔ قریب الوقوع ایرانیان در امان باشد. او همچنین معتقد بود چون جنگ او با ایران به سود کشورهای حوزهٔ خلیج فارس بوده است، دولت های عربی باید بخشی از بدهی عراق را ببخشند. صدام با اصرار از کویت خواست که بدهی ۳۰ میلیارد دلاری عراق را که برای جنگ با ایران گرفته شده بود ببخشد، ولی کویتی ها زیر بار نرفتند.
صدام که در پی جمع آوری پول برای ساخت مجدد عراق بود، به کشورهای صادرکنندهٔ نفت فشار آورد تا کمی از تولید خود بکاهند تا قیمت نفت بالاتر رود. کویت از کاهش تولید نفت سر باز زد. این کشور همچنین پیشگام کشورهای مخالف کاهش تولید نفت در اوپک شد. کویت مقادیر زیادی نفت استخراج می کرد تا بهای نفت را پایین نگه دارد، در حالی که عراق برای بازپرداخت بدهی های خود نیاز به فروش نفت به قیمت بالا داشت.
در همین زمان بود که صدام مخالفت خود با خطوط مرزی عراق-کویت (که در اصل توسط بریتانیا در سال ۱۳۰۱ (۱۹۲۲) تعیین شده بودند) را نشان داد. دلیل او این بود که این وضعیت باعث جدایی عراق از دریا می شود. یکی از اندک مقولاتی که باعث وحدت در کشوری می شد که مملو از تقسیمات اجتماعی، قومی، مذهبی و اقتصادی-اجتماعی بود، در مرحلهٔ اول، باور بر این نکته بود که کشور کویت هیچ حقی برای موجودیت ندارد. ملی گرایان عراقی دست کم به مدت نیم قرن بر این نکته پافشاری می کردند که کویت از دیرباز بخش لاینفک عراق بوده و تنها زمانی موجودیت مستقلی پیدا کرده که امپریالیست های بریتانیایی اراده کرده اند.
ذخایر نفتی کویت نیز خود باعث افزایش تنش در منطقه بود. این ذخایر تقریباً با ذخایر نفت عراق برابر بودند (در حالی که جمعیت کویت تنها ۲ میلیون و جمعیت عراق ۲۵ میلیون نفر بود). عراق و کویت روی هم ۲۰ درصد ذخایر شناخته شدهٔ نفت جهان را دارا بودند؛ تنها برای مقایسه ذکر می شود که عربستان سعودی دارای ۲۵ درصد ذخایر جهانی نفت است.
کمی بعد کویت با حفر چاه هایی که عراق فکر می کرد داخل منطقهٔ مرزی مورد مشاجرهٔ دو کشور است، باعث خشم صدام شد. صدام در اعتراض به این اقدام دولت کویت به آمریکا شکایت کرد. هر چند که بحران اقتصادی عراق به مدت چندین سال بود که ادامه داشت ولی صدام می خواست به وسیلهٔ پول نفت به آن پایان دهد. او هنوز ارتش با تجربه و تا دندان مسلح خود را داشت و گهگاه از آن برای تأثیرگذاری روی روابط منطقه ای استفاده می کرد. صدام چندی بعد دستور حرکت نیروهایش به مرز کویت را داد.
در حالی که روابط عراق و کویت روز به روز به وخامت می گرایید، صدام اخباری مبنی بر تهدیدات آمریکا دربارهٔ پاسخگویی نظامی به عراق دریافت می کرد. واشینگتن تقریباً یک دهه بود که سیاست گسترش ارتباطات خود با عراق را در پیش گرفته بود. حکومت ریگان در طول جنگ دههٔ هشتاد عراق با ایران مبلغی در حدود ۴۰ میلیارد دلار به عراق کمک کرده بود که تقریباً همهٔ آن به صورت اعتباری بود. همچنین دولت آمریکا میلیاردها دلار به صدام باج داده بود تا او با شوروی طرح دوستی نریزد.
صدام در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۶۹ (۲۵ ژوئیه ۱۹۹۰) طی یک ملاقات اضطراری با آوریل گلاسپی، سفیر آمریکا در عراق تمایل خود به ادامهٔ گفتگوها را ابراز داشت. دولت آمریکا می خواست در این بین نقش میانجی را بازی کند. با همین هدف بود که جرج اچ دبلیو بوش و جیمز بیکر اعلام کردند که نمی خواهند در این میان از زور استفاده شود و همچنین آن ها نسبت به اختلافات مرزی عراق و کویت بی طرف می مانند و خود را وارد ماجرا نخواهند کرد. کمی بعد مذاکرات سران عراق و کویت به شکست انجامید. سپس صدام فرمان پیش روی نیروهای خود به داخل خاک کویت را داد.
هر چند که اطلاعات دست اولی پیرامون انگیزهٔ صدام از حمله به کویت در دست نیست، ولی با در نظر گرفتن دیدگاه صدام پیش از جنگ می توان حدس زد که دلیل اصلی حمله به کویت مشکل بدهی های بعد از جنگ عراق و تلاش های بیهودهٔ صدام برای بازسازی زیربنایی، احیای اقتصاد نابودشده و تثبیت موقعیت سیاسی عراق بود.
آغاز جنگ خلیج فارس
صدام حسین نه استراتژیست است، نه درس
عملیات جنگی خوانده، نه تاکتیک بلد است، نه ژنرال است و نه سرباز. به جز این ها، ارتشیِ خوبی ست. می خواستم این را بدانید.
ژنرال نورمن شوارتسکف، فرمانده نیروهای ائتلاف در یک کنفرانس خبری در طول جنگ خلیج فارس.
صدام در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۳۶۹ (۲ اوت ۱۹۹۰) به کویت حمله کرده و خاک آن را به عراق ضمیمه کرد و با این کار خود باعث بروز بحران های بین المللی گشت. شورای امنیت سازمان ملل اجازه توسل به زور برای خارج کردن عراق از کویت را صادر کرد.
جرج اچ دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا در روزهای اول با احتیاط رفتار کرد. کویت قبل از اشغال، از سویی یکی از دشمنان سرسخت اسرائیل بود و جزو کشورهای سلطنتی حوزهٔ خلیج فارس به شمار می رفت که با شوروی روابط دوستانه داشت. از سوی دیگر سیاست گذاران خارجی، کارشناسان خاورمیانه و منتقدان نظامی واشینگتن و کارخانجاتی که سرمایه گذاری های سنگینی در منطقه کرده بودند، نگرانی های زیادی در مورد ثبات منطقه داشتند. این حمله باعث ترس از این شد که بهای نفت جهانی و در نتیجه اقتصاد جهانی در خطر قرار گیرد؛ کویت تقریباً ده درصد کل ذخایر نفت خام را در اختیار داشت. به احتمال زیاد، هنگامی که مارگارت تاچر نخست وزیر سرسخت بریتانیا که از دوستان وفادار آمریکا در دورهٔ ریگان-بوش به شمار می رفت به آمریکا رفته بود، بوش را به این کار راضی کرد. بریتانیا نسبت به آمریکا روابط تاریخی بیشتری با کویت داشت. این روابط به سال های استعمار کویت از سوی بریتانیا برمی گشت. این کشور همچنین سود زیادی از بابت سرمایه گذاری های خود در کویت برداشت می کرد.
همکاری بین ایالات متحده و جماهیر متحد شوروی باعث شد تا موضوع به شورای امنیت سازمان ملل فرستاده شود. این شورا تصمیم گرفت که اگر صدام نیروهای خود را طبق برنامهٔ زمان بندی شده از کویت خارج نکند، اجازهٔ استفاده از زور علیه این کشور را خواهد داد. سیاست مداران آمریکایی از این می ترسیدند که عراق قصد حملهٔ تلافی جویانه به کشور نفت خیز عربستان سعودی که از دههٔ چهل میلادی از دوستان نزدیک آمریکا به شمار می رفت و مخالف اشغال کویت بود را داشته باشد. پس از آن بود که آمریکا و گروهی از کشورهای متحد دیگر که از کشورهای مختلفی نظیر مصر، سوریه و چکوسلواکی تشکیل شده بودند، دسته های بزرگی از نیروهای خود را به مرز عربستان و کویت و عراق فرستادند تا ارتش عراق را که در آن زمان دومین ارتش بزرگ خاورمیانه بعد از ایران در خاورمیانه بود دور بزنند.
کاخ ریاست جمهوری صدام در بغداد
هنگامی که گفتگوها و تهدیدهای پس از جنگ هنوز در جریان بود، صدام توجه مجددی به قضیهٔ فلسطین کرده و اعلام کرد که اگر اسرائیل از نوار غربی رود اردن، بلندی های جولان و نوار غزه عقب نشینی کند او نیز از کویت باز پس می نشیند. این پیشنهادِ صدام باعث بروز شکاف بین کشورهای عرب شد و آمریکا و کشورهای عرب غربی را در مقابل فلسطینی ها قرار داد. ائتلاف ضداشغال در پایان، هرگونه ارتباطی بین موضوع فلسطین و کویت را رد کرد.
صدام ضرب الاجل شورای امنیت را نپذیرفت. آمریکا و متحدانش با پشتیبانی شورای امنیت در تاریخ ۲۶ دی ۱۳۶۹ (۱۶ ژانویه ۱۹۹۱) حملهٔ هوایی گسترده ای را علیه عراق آغاز کردند. اسرائیل نیز توسط موشک های عراقی مورد اصابت قرار گرفت ولی از آنجا که نمی خواست کشورهای عرب از ائتلاف ضدعراق خارج شوند درصدد انتقام جویی برنیامد. یک نیروی زمینی که اغلب افرادش از قوای مسلح آمریکایی و انگلیسی و تیپ های پیاده نظام بودند ارتش صدام را در بهمن ماه سال ۱۳۶۹ (فوریه ۱۹۹۱) از کویت بیرون رانده و بخش جنوبی عراق را تا رود فرات اشغال کردند.
جرج اچ بوش در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۶۹ (۶ مارس ۱۹۹۱) با اشاره به درگیری های منطقه اعلام کرد: موضوع، تنها یک کشور کوچک نیست، هدف ما یک عقیدهٔ تازه است- یک نظم نوین جهانی، نظمی که در آن کشورهای مختلف تحت یک جنبش گرد هم آمده تا به آرزوهای جهانی بشریت، یعنی: صلح و امنیت، آزادی و حاکمیتِ قانون دست یابند.
ارتش پرتعداد و کم سلاح عراق در نهایت نشان داد که دیگر نمی تواند در برابر نیروهای زمینی سریع الانتقال ائتلاف و پشتیبانی هوایی قدرتمند آن ها دوام بیاورد. تقریباً ۱۷۵٬۰۰۰ عراقی اسیر شده بودند و بنابر آمارهای اعلام شده از سوی آمریکا شمار تلفات عراقی ها به ۲۰٬۰۰۰ نفر می رسید.
منابع دیگر شمار کشته ها را تا ۱۰۰٬۰۰۰ نفر هم برآورد می کردند. عراق براساس توافقنامهٔ آتش بس قبول کرد که همهٔ جنگ افزارهای شیمیایی و بیولوژیک خود را از بین برده و به بازرسان سازمان ملل اجازهٔ بازرسی از پایگاه های خود را بدهد. تحریم تجاری سازمان ملل تا زمانی که عراق تمامی شروط را اجرا نکرده بود باقی می ماند.
پس آیند جنگ خلیج فارس
دیدار اجباری آیت الله خویی با صدام حسین، پس از شکست انتفاضه شعبانیه.
گروه های قومی و دینی عراق با استفاده از وضعیت به وجود آمده زمینه را برای شورشی جدید در کشور آماده دیده و به آن اقدام کردند. با اوضاع جاری پس از جنگ در عراق، ناآرامی های اجتماعی و قومی بین شیعیان، کردها و واحدهای نظامی ناراضی می توانستند خطر بزرگی برای دولت صدام باشند. شورش های کردها در شمال و شیعیان در جنوب و مرکز عراق با بی رحمی تمام پاسخ داده شد.
آمریکا که خود، عراقی ها را تشویق به شورش علیه صدام کرده بود هیچ کمکی جز کنترل منطقهٔ پرواز ممنوع عراق نکرد. ترکیه با هرگونه استقلال کردها مخالف بود و عربستان سعودی و دیگر کشورهای محافظه کار عرب از به وجود آمدن یک انقلاب شیعی دیگر مانند انقلاب ایران هراس داشتند. صدام که توانسته بود پس از شکست در جنگ، بحران ها را نیز کنترل کند، با کشوری مواجه بود که از نظر اقتصادی و نظامی به شدت آسیب دیده بود و او هرگز نتوانست آسیب ها را جبران کند. او دائماً بقای خود را نشانهٔ پیروزی عراق در جنگ با آمریکا اعلام می کرد. این پیغام صدام شهرت زیادی در جهان عرب پیدا کرد.
صدام با اصرار زیاد می خواست خود را مسلمانی مؤمن نشان دهد تا بتواند نظر گروه های دینی محافظه کار جامعهٔ عراق را به خود جلب کند. بعضی از عناصر شریعت اسلام به قانون عراق بازگردانده شدند. برای نمونه وی در سال ۲۰۰۱ حکم اعدام همجنس گرایان، تجاوزگران و فاحشگان را به قوانین عراق بازگرداند و عبارت الله اکبر را با دست خط خود به پرچم عراق افزود.
۲۰۰۳ ۱۹۹۱
پس از اتمام جنگ رابطهٔ بین ایالات متحده آمریکا و عراق همچنان متشنج ماند. در آوریل ۱۹۹۳ سرویس امنیتی عراق تلاش کرد تا جرج اچ بوش رئیس جمهور سابق آمریکا را هنگام دیدار وی از کویت ترور کند اما مأموران امنیتی کویت بمب کار گذاشته شده در یک خودرو را خنثی کردند. آمریکا در پاسخ به این اقدام د?
برچسب ها :